#درگیرت_شدم_پارت_133
انتقامشونو میگیری الان فقط اروم باش.
اما من بی توجه بهش با همون تن صدای بالا گفتم: به روح مادرو پدرم
هومنو به خاک سیاه مینشونم. هم اونو هم اون پسره کثافت تر از
خودش.
کاری میکنم که از به دنیا اومدنشون پشیمون بشن.
کاری میکنم که مثل سگ به دستو پام بیفتن
تند تند نفس میکشیدم. حالم اصلا خوب نبود.همونجا وایستادمو هی دستمو توی موهام میکشیدم تا اشفتگیم کمتر شه.
نوشین هم کنارم وایستادو سعی داشت ارومم کنه اما من باید این حجم
از عصبانیتمو یه جا خالی کنم.
چشمامو برای لحظاتی بستمو نفس عمیقی کشیدم.....
~از زبان مهنا~
هنوز توی ُشک بودم اما حال پرهام مهم تر از هرچیزی بود.
چشماشو بسته بودو سعی داشت با نفس عمیق کشیدن حالش بهتر شه.
نمیدونستم چیکار کنم فقط خیلی ناگهانی و غیر ارادی روی پاشنه پام
وایستادمو نرم گونشو بوسیدم.
پرهام سریع چشماشو باز کردو بهم خیره شد.
ای خدا!! این چه کاره احمقانه ای بود که من کردم.
دیگه نمیتونم توی صورتش نگاه کنم.
romangram.com | @romangram_com