#دردسر_پارت_80

سکوت کردم ..

حرفش یه معنی داشت . من الان ازاد شدم ولی شور و حال قدیمم رو از دست دادم .سکوت کردم شاید ادامه حرفش منو به جایی برسونه

-اما این پفیلارو باز اگه مامانم ازم دور کنه برای به دست اوردنش تلاش میکنم و وقتی میخورمش باز لذت داره .



معنی حرفشو فهمیدم . من رو دنیا دستو پامو بسته .یه جورایی محفوظم . ازم خوشبختی و گرفته اما باید تلاش کنم تا به دستش بیارم .اونموقع طعم خوبش رو حس میکنم .

از حرفش لذت بردم

-حرفات چه کنایه هایی داره ..

خندید و گفت:

-پس فهمیدی چی میگم؟

سکوت کردم .

سکوت کردم و قدم زدم .

-بهتر نیست بریم؟

پوست پفیلاشو تو سطل زباله انداخت و گفت

-باشه بریم

پیاده روی زیادی تا ماشین نداشتیم


romangram.com | @romangram_com