#دردسر_پارت_81
سوار شدیم و راه افتاد .
تو کل مسیر سکوت کرده بودم .
منو رسوند و خودش رفت .
وقتی وارد خونه شدم حس بهتری داشتم ..
اروم تر بودم .
شاد تر بودم ..
نگار روی کاناپه دراز کشیده بود و سیب داخله دستش رو میخورد
رفتم رو به روش نشستم .
-سلام
جواب سلامم و داد و سکوت بینمون برقرار شد
صدای گوشیم بلند شد از تو کیفم درش اوردم و جواب دادم
-بفرمایید
ارزو:سلام دختر .خوبی .خیلی بیمعرفتی ..نباید یه زنگ بزنی ببینی مردم زندم شوهر کردم نکردم .چهلممه قراره بزام واقعا که نچ نچ نچ
-میگم یه نفس بکش بعد ادامه بده .نگرانتم
romangram.com | @romangram_com