#دردسر_پارت_74
از رو تخت بلند شدم و رفتم یه آب به دست و صورتم زدم .
.یه دست مانتو شلوار برداشتمو پوشیدم یه ذره کرم پودرو برق لبم زدم ...
از پله ها رفتم پایین که دیدم نگار تو آشپزخونه داره صبحونه میخوره
-سلام
همونطور با دهن پر گفت :سلام .بیا بخور بعد برو
رفتمو واستاده یکی دوتا لقمه با عجله خوردم .نگاهی به ساعت کردمو گفتم:من برم که خیلی دیرم شده
نگار:برو شب میبینمت
از در زدم بیرون تا سر کوچه رو پیاده رفتم سوار تاکسی شدم و راه افتادم بعد 20 دقیقه نگه داشت
رویا:پس چرا واستادید ؟؟
مرده- خانم من مسیرم از این وره
-یعنی چی من دربست گرفتم ...دیرم شده
مرده-شرمنده والا ابجی من حواسم نبود .وقت صحبت نداشتم ..
-عجبا گیر چه ادمایی میوفتیما .
کرایه رو حساب کردم و پیاده شدم.
تا خونه آقای خسروی پیاده حداقل 45 دقیقه راهو داشت اینجام که تاکسی نداره اوووف
romangram.com | @romangram_com