#دردسر_پارت_72

بعده چند دقیقه صداش بلند شد:

-به نظرت بهتر نیست ادامشو تو هوای ازاد برام تعریف کنی؟

برگشتم سمتش

-هوای ازاد؟

لبخندی زد

-اره مثلا پارک .یا بام .یا حتی پیاده رویی .جایی



حس کردم نیاز دارم به ازادی . به هوایی که لابه لای موهام بپیچه

برای همین گفتم :

-برو بیرون .نیم ساعت دیگه حاضرم .

باشه ای گفت و رفت

دقیقا سره نیم ساعت حاضر شدم و رفتم بیرون

تو سالن بود . با دیدنم بلند شد و لبخندی زد .

بدونه پاسخ به لبخندش از در خارج شدیم .

ماشینش رو دم در پارک کرده بود .


romangram.com | @romangram_com