#دردسر_پارت_58
-میتونم اسمت رو بپرسم؟
غریدم :دلیلی نمیبینم که بگم
با ارامش لبخندی زد و گفت:
-خب بزار من خودمو معرفی کنم .عرفان هستم .عرفانه طاهریان .منو دوستت بدون .اومدیم اینجا که گپ بزنیم .خیلی خیلی دوستانه ..
- من اگه اینجام باخواست خودم نیومدم.
قیافش منو یاده اون اشغال مینداخت .قیافه همه پسرا به نظرم چندش بودن
تحمل موندن نداشتم
کیفمو برداشتم و بدونه توجه به اصرار ها و اسمم که از زبون نگار و عرفان بیرون میومد از مطب زدم بیرون
نگارم دنبالم میومد صدام میکرد که بایستم ولی توجه ای نکردم.
نباید منو میاورد .
دستمو جلوی اولین تاکسی تکون دادمو سریع نشستم
-اقا دربست .
از شیشه ایینه نگاهی به صورت رنگ پریده ام انداخت و گفت
-کجا برم ابجی؟
خودمم نمیدونستم کجا میخوام برم بی اختیار گفتم:
romangram.com | @romangram_com