#دردسر_پارت_32
نگار-دوسالت رو میخوای برای یه پسر به فنا بدی؟ فکر کردی نمیفهمم حالت رو ؟ ما هممون یه دردی داریم که الان به جای اینکه کنار بابام و مامانم پفک بخورم و به فکر خاستگار باشم و بعدم ازدواج و سخت ترین کارم بشه جاروی سالن وسطی مجبورم مثل اسب کار کنم و با صد نفر بحث کنم و صدتا جا برم و صدتا حرف بزنم
جای اینکه بابام پشتوانم باشه خودم پشتوانه خودمم .فقط برای یه کار مزخرف از همچیم رونده شدم .فقط برای اینکه دختر بودم . الان حقه بعده اینهمه سختی و خستگیم تورو اینجوری ببینم؟حقه ؟؟ حقه خوشبختیمون رو به باد بدی؟ باران چهارسال پیش بود اون اتفاق ....
حرفاش داغونم کرد . اصلی ترین چیز برای یه دختر یه خانوادس .
یه مامان که پر از زنونگیه و به بابا که مثل کوه پشت دخترشه .
پوسخندی زدم و برگشتم و رفتم تو اتاقم
گوشه پنجره چمباته زدم و پرده رو کشیدم .
اتاق غرق نور شد .
چهار سال پیش
وقتی تو اوج خوشبختی بودم .
بابام تنها مردم بود و مامانم همه زندگیم
یه خاستگار داشتم
زیبا بود .
اروم و متین بود .
همه قبولش داشتن .منم همینطور.
romangram.com | @romangram_com