#دردسر_پارت_25
-پسره خره از خود راضی .مرده شورتو ببرن توام مثل اون داداش الاغتی
دیدم اعصابش جهنمیه زود از در زدم بیرون .
یک ساعتی تو راه بودم تا بلاخره رسیدم .
از اون محله مایه دارا بود . کرایه رو حساب کردم و پیاده شدم
چه خونه ای بود اینجا .
سوتی زدم و داشتم خونه مجلل روبروم رو نگاه میکردم .ایفون رو زدم و در باز شد.غرق زیبایی باغ بودم که متوجه هیچی نشدم و پام گیر کرد به میله کنار استخر و قبل افتادنم بین زمین و هوا موندم و بعدم کشیده شدم بالا .
از ترس کپ کرده بودم .
اگه میوفتادم تو استخر چی؟ برگشتم از ناجیم تشکر کنم
چشمای خاص عسلی پسر روبروم محوم کرد .
با چشمای گشاد شده نگاهش میکردم
به معنای خالص کلمه
زیبا بود
زبونم گرفته بود و هواسمم پرت بود به چشماش
-م...ممنونم ..اگه نبودید . من ..نمیدونستم چی میشد ...خیلی ممنون..
لبخند کوتاهی زد و گفت
romangram.com | @romangram_com