#دردسر_پارت_24
لبخندی زدم عالی بود
-خب پیشنهاد خوبیه .موافقم
صفری-نگار خانوم دلیل اینکه اینجایید اینه که مهره اصلی شما هستید . نظارت کامل روی توضیع کالا با شماست .
بهتره با همکار جدیدتون اقا سهراب اشنا بشید ..........
(رویا)
از جام بلند شدم دیشب شب خیلی سختی بود برای هممون دست و صورتمو شستمو یه دست مانتو شلوار برداشتم پوشیدم
داشتم ارایش میکردم که صدای نگار بلند شد:
-رویاااا دیرت شد بدو تا اونجا یک ساعت راهه
برگشتم و گفتم:
-طرف گفت فردا بیا ساعتشو تعیین نکرد که منم هرموقع دوست داشته باشم میرم
نگار:دیرت بشه شوتت کنن بیرون اخ کیف کنم اخ کیف کنم .
نگار تلفنش زنگ زد و رفت مشغول اون شد
وسایلام رو جمع کردم و داشتم میرفتم سمت در که جیغه نگار میخکوبم کرد
romangram.com | @romangram_com