#دردسر_پارت_189

-ممنون از تشبیه ات

-خواهش میکنم

-بخندم یا پولشو بدم؟

-تو که پول نداری خودم حساب میکنم

رویا کلافه شد و غرید

-اه دو دقیقه خفه بمون من حرفمو بگم



وسایلای مورد نیازمو از یخچال کشیدم بیرون و به سمت سینک ظرفشویی رفتم و گفتم

-بگو

-بیا برای باران تولد بگیریم

دست از کار کشیدم و خیره شدم بهش و گفتم

-راست میگی تولدش نزدیکه اخ اصلا حواسم نبود

رویا دستاشو به هم کوبید و با شادی گفت

-همینه .. خب تو میتونی پولشو بدی خریدش با من

-اخی الهی خسته نشی؟


romangram.com | @romangram_com