#دردسر_پارت_183

انگار که منتظرم بود

سریع درو باز کرد و داخل شدم .

-چی شده عرفان

-اروم باش

-چطوری میتونم اروم باشم . چی شده؟

-نیاوش

با شنیدن اسمش سلول به سلولم گوش شد

-نیاوش چی شده.داداشم چی شده؟

لبخندی زد و چشماشو بست

-اون زنده است

نفسی از سر اسودگی کشیدم و چشمامو بستم

با شوق بغلش کردم

-میدونستم میدونستم .میدونستم

کلید توی در چرخید

و در باز شد


romangram.com | @romangram_com