#دردسر_پارت_184
باران وارد شد
اون کلید اینجاو از کجا داشت
چشماش با دیدن وضعیت ما گشاد شد
تازه یاد موقعیتم افتادم و از عرفان فاصله گرفتم
-باران ....
خارج شد و درو بست
وای نه
نالیدم
-باران
و دویدم سمت در نباید اینجوری میشد
(باران)
هر کار میکردم نمیتونستم از فکرم بیرونش کنم
از هر دری وارد شدم عرفان جلو چشمم بود
romangram.com | @romangram_com