#دردسر_پارت_158
اونو گریه ؟
حرکتی نکردم .اونا هم تو حال خودشون بودن
عرفان پیشونی نگارو ب*و*سید . وای که چقدر دردناک بود . به خودم اومدم دیدم صورتم خیسه خیسه . صدای عرفان بلند شد
-ببین نگار ما دنبالشیم .ببین این غیبتش میتونه یکی از دلایلش پدر باران باشه عزیزم
ای کوفتو عزیزم ای مرض و عزیزم
اما یه لحظه به مغزم خورد
بابای من ؟نیاوش؟وای
ـ عرفان یعنی پدر باران این کارو کرده؟
ـنمیدونم عزیزم ولی اینم بعید نیست میدونی که بابای باران چقدر نیاوشو اذیت میکرد .
ـ باید پیداش کنیم
ـ پیدا کردنش سخت نیست ولی باید صبور بود
ـ عرفان شاید اون کلید رسیدن ما به داداشم باشه
ـ اره عزیزم ممکنه
داغون بودم
درو محکم بستم . جفتشون به سمت من برگشتن و زود از هم فاصله گرفتن
romangram.com | @romangram_com