#دردسر_پارت_132
با یه حرکت ناگهانی ته دیگم و با دست از چنگالش قاپیدم و فرو کردم تو دهنم .
با چشمای گشاد نگاهم کرد و گفت
-چخه حیوون .چخه ..منو نخور .
با دهن پر زدم زیر خنده و به زور ته دیگو داشتم قورت میدادم که دیدم رویا یه ته دیگ دیگه و میخواد بخوره . وحشیانه چنگ زدم به چنگالش و اونم فرو کردم تو حلقم رویا خندش گرفت و به سرعت اومد یه کم بخوره که چنگ زدم تو قابلمه و با دست مقداری برداشتم و کردم تو دهنم و همونجوری میخندیدم .
رویا هم مثل من بیخیاله چنگال شد و با دست حمله کرد به قابلمه
مثل وحشی های غذا ندیده با دست ماکارانی هارو تو دهنمون میکردیم
دیدم رویا دست از کار کشید و صدام کرد
-نگار؟
سرم و بالا اوردم و اومدم نگاهش کنم که دست چربش مالیده شد به صورتم .
با دهن باز نگاهش کردم .
دستمو فرو کردم تو قابلمه چرب و کثیفو مالیدم تو صورتش
جیغی کشید خیز برد سمت سس قرمز و اماده ریختن بود که زنگ در و زدن .
همونمور چرب و کثیف که تمام ماکارانی از صورتش میریخت دوید سمت در .
درو باز کرد و جیغ زد
-باران بیا این وحشی ماکارانی ندیده رو ......
romangram.com | @romangram_com