#دردسر_پارت_101

من که داشتم از خنده میمردم کسری نشسته بود رو زمین و دلشو گرفته بود از خنده یه دفعه دیدم بلند شد رفت سمت در اروم گفتم:کجا میری

کسری:الان میام

بعد یک دقیقه امد دیدم گوشیمو گذاشته رو ضبط

همینطوری داشتیم صدای اقای خسرویو ظبط میکردیمو میخندیدیم که دیدم صدای اب قطع شد سریع با کسری در رفتیم و اومدیم تو اتاق. داشتیم صدای خسرویو گوش میکردیم که صدای پاهاشو از بیرون شنیدیم

اومدم گوشیو خاموش کنم که هول شدمو گوشی از دستم افتاد

سریع دولا شدم که برش دارم اقای خسروی امد تو .

سریع صدارو قطع کردم و سیخ واستادم خودمو زدم به اون راه دیدم کسری همینطوری واستاده و سقفو نگاه میکنه

خسروی:صدای چی بود؟؟؟

هول شدمو سریع گفتم:هی...هیچی

خسروی:

-اون گوشیو میشه بدید به من

-نه

ابروهاشو انداخت بالا و گفت:

-چرا؟

-همینطوری .گوشی وسیله ای شخصیه


romangram.com | @romangram_com