#درنده_ولارینال_پارت_96

- دلم می خواد زبونت رو از حلقت بکشم بیرون .

سالار رو به الویس و بریان گفت :

- اون حرف می زنه ... خیلی متعادل تر شده ... تا یه مدت دیگه می تونیم از زنجیر بازش کنیم ... از اون موقع به بعد هیچ حمله ای رو بدون اراده انجام نمیده .... و وقتی که به اون مرحله رسید وقت تربیت ارادشه ... خوداگاه و ناخودآگاهش باید هماهنگ با همون بخش ضعیف انسانیش هماهنگ بشه . فقط نیاز به انگیزه داریم ... یه محرک برای تقویت انسانیتش ...

بریان سر تکان داد :

- فکرکنم بدونم باید چی کار کنم .

تئون رو به آنها کرد و گفت :

- و البته نیاز به یه حواس پرتی .. یه چیزی که انرژیش رو تخلیه کنه ... مثل مبارزه .. ورزش .. گارهای سخت .

الویس گفت :

- مبارزه .. یا در واقع تمرین و یادگیریش ... بیشتر به درد می خوره ... اون هیچی از شمشیر زنی و جنگ نمی دونه .

- ایده خوبیه .

بریان گفت :

- از پس این یکی هم با هم بر میایم . فقط باید قوی باشه .

سالار و تئون با تردید به یکدیگر نگاه کردند . سالار ابرویی تاب داد و گفت :

- فقط می مونه یه چیزی ... درباره آیدن .. و موجودی که بهش تبدیل شده ... راستش ... به یه نظریه رسیدیم که تقریبا بهش مطمئنیم . این مسلمه که کشتن تکشاخ اگه هفت یا متجاوز از هفت بشه ... همون اثری رو روی آیدن میذاره که روی یه مالتس داره ... یعنی هربار به خود هیولایی و درندش نزدیک تر میشه ... و درباره خون آشام ها اینو می دونیم که هرچه بیشتر انسان کشته باشن ... قوی تر میشن ... درباره آیدن ... فقط کشتن انسانها نه .. کشتن هر موجودی باعث میشه قوی تر بشه ... قوای درندش با کشتن تکشاخ ها افسارگسیخته میشه اما قدرتش .. هر بار که کسیو می کشه بیشتر میشه ...

الویس لبخند زد :

- این که بد نیست ... قدرتمند شدن بدون اینکه هیولا بودنش تشدید بشه .

romangram.com | @romangram_com