#درنده_ولارینال_پارت_24
- هفت سال پیش بهم گفتی این ریسک رو نمی کنی ... بهم گفتی راهی نیست ... هفت سال پیش ازت یه قرصت خواستم . اما من رو رد کردی و من این همه سال توی اون سلول عذاب کشیدم .
آدریان سرش را بی قرارانه به قصر دوخت :
- آیدن .. متاسفم .
- همین ؟
- یه عذرخواهی هفت سال از عمر من رو جبران می کنه ؟
آدریان به آیدن نگاه کرد :
- وقتی یک عمر به درازای ابدیت داشته باشی ، دیگه هفت سال برات معنایی نداره آیدن . من چند قرن متواری بودم ... کی اونا رو جبران می کنه ؟
- سرگردونی تو برای اون چند قرن فقط و فقط تقصیر خودت بود . آدریان ... من اینکارو نمی کنم ... من با زندگی یه دختر جوون بازی نمی کنم .
- آیدن .. به من گوش کن ... ما برای زنده نگهداشتن مردممون به اتحاد دو خواهر نیاز داریم .. سالاریال و ولارینال برای قرنها هیچ رابطه ای به خاطر حکومت تک محوری کریشنا نداشتن .. حالا وقتشه که متحد بشن ... آیدن ما نیاز به یه پادشاهی و حکومت حقیقی داریم ... کاری که کریشنا از پسش بر نیومد . قدرت یعنی حفظ روابط و اتحاد دو خواهر از هر دو سرزمین ، حکومتی مقتدر می سازه ... و ازدواج تو و شیلا مثل ستون زوال نا پذیر این اتحاده .
- آره .. فقط تا وقتی که کاستار بفهمه تو بهش درباره من دروغ گفتی .. تا زمانی که اونا بو ببرن پرنسسشون اسیر یه هیولای خطرناک و خونخوار شده ... اونوقته که اتحاد دو خواهر تبدیل به جنگ میشه .
- اونا متوجه نمی شن ...
- داری احمقانه حرف می زنی ... من یه هیولام .. چطور می تونی این رو ازشون پنهان کنی ... و حتی گه بتونی هم .. حقیقت عوض نمی شه ... من یه درنده ام که نمی تونم شیلا رو خوشبخت کنم ...
- کی به خوشبختی اهمیت میده ؟
- زندگی اون دختر معنایی برات نداره ، نه ؟
- در برابر زندگی و مرگ مردم سرزمینم ... لبخند های احمقانه یه دختر چه اهمیتی داره .
- من این ظلم رو در حقش نمی کنم ادریان .. اون رو اط حقوقی که حتی یه زن روستایی ازش بهرمند هست ، محروم نمی کنم . اون مثل هر دختر دیگه ای حق داره ، کنار همسرش احساس آرامش کنه ... لبخند بزنه و بچه هاش رو بزرگ کنه .. حق داره وقتی می ترسه به بازوهای شوهرش تکیه کنه ... نه اینکه با خود ترس مجسم ازدواج کنه ... اون حق داره .. حق داره مادر بشه .
romangram.com | @romangram_com