#درنده_ولارینال_پارت_146
- شاید اما تو نمی دونی شرایط بچه های من چطور خواهد بود ... پدر و مادر تو هیچ کدوم الف نبودن ...
- فکر می کردم من از نسل دالویشم .
- البته اما اصالت ... تو نمی دونی ... نمی دونی چه بلایی سر ما میاد ...
- بچه های تو یه الف اصیل نمیشن .. شیلا الف نیست ...
بریان یک بار دیگر به آسمان نگاه کرد و پاسخ داد :
- و اگه طبیعت با اونا مثل من رفتار کنه ... نمی تونم هرگز خودم رو ببخشم . برای کاستار فرقی نمی کنه ... اون فقط می خواد نوه هاش حتی اگه نیمه اصیل و دورگه هم که شده خون الفی داشته باشن ... اما آیدن اونا بچه های من میشن ... و اون عذاب .. نه .. من حتی برای دشمنم هم اون رنج رو نمی خوام .
ملیساندرا که تا آن لحظه با تحیر به بریان زل زده بود ، پرسید :
- چه رنجی ؟
بریان سر تکان داد :
- نمی خوام دربارش حرف بزنم _ سپس رو به آیدن ادامه داد _ گرچه موضوع فقط بچه ها نیستن ... موضوع اینه که ... نمی تونم ... یعنی نمی خوام ... کریشنا ... آیدن ... امیدوار بودم که بفهمی .
آیدن چشمانش را تنگ کرد :
- نه بریان .. درک نمی کنم ... می تونم بفهمم چقدر به کریشنا علاقه داشتی ...
- دارم ...
- و داری اما ... این موضوع ربطی به ...
بریان اخم کرد :
- همونطور که گفتی آیدن ... نمی فهمی ._ یک بار دیگر آسمان را چک کرد و ادامه داد _ با این حال اگه تا پایان مهلت کاستار جوابی برام نیومد ... پیشنهادش رو قبول می کنم . گرچه ترجیح می دم سر کاستار رو به خاطر این منفعت جویی ابلهانش قطع کنم ....
romangram.com | @romangram_com