#درنده_ولارینال_پارت_142

شیلا دستانش را فشرد اما آدریان بی توقف از اتاق خارج شد . آنقدر ذهنش مشغول بود که نفهمید چقدر طول کشید تا به تالار اصلی برسد . هنوز روی تخت ننشسته بود که بلافاصله آگوستا با گامهای بلند نزدیک آمد و با صدای آرامی در حالی که کاغد مهرشده ای به دستش می داد ، گفت :

- یه پیک محرمانه از سالاریال .

آدریان اخم کرد . مهر مخصوص اسرار کاستار را می شناخت .

* * *

بریان دوباره قلم پر درازش را در جوهر فرو برد و مشغول نوشتن شد . آیدن که روی صندلی ابری ، رو به رویش نشسته بود ، پس از اندکی خیره ماندن به او گفت :

- یعنی واقعا خودکار هم اینجا کار نمی کنه ؟

ملیساندرا خندید :

- چرا آیدن ... خیلی از ابزار آلات اینجا کار می کنن اما سبک زندگی متفاوته .

بریان با لحن سردی گفت :

- هیچ کدوم از ابزار های خط دنیای شما ظرافت قلم پر رو نداره .

آیدن اخم کرد و با سردرگمی به حرکات ملایم و لغزان دست بریان نگاه کرد ، اصلا سر در نمی آورد چگونه با آن قلم بلند و پر سنگینش اینقدر راحت می شد ، نوشت . از جا برخاست و پرسید :

- چی داری می نویسی ؟ از وقتی بیدار شدی سرت تو کاغذه . هی می نویسی و خط و می زنی و مچاله می کنی .

بریان پاسخ داد :

- دارم نامه می نویسم .

- به کی ؟

بریان که همچنان سرش در نگارشش بود ، گفت :

romangram.com | @romangram_com