#درنده_ولارینال_پارت_135


- بشینید .

خودش و شاهزاده جوان مقابل آنها نشستند . کاستار رو به شاهزاده کرد و گفت :

- نیکان پسرم . بذار قبل از هر چیز بهت نفر رو معرفی کنم .

نیکان نیم نگاهی به آیدن انداخت و گفت :

- من پرنس آیدن رو خوب میشناسم پدر .

- نه ... منظورم الفیه که همراهشه .

چشمان نیکان روی بریان ثابت ماند ، کاستار ادامه داد :

- میشه گفت تقریبا آخرین الف اصیل ، از دوره پیشتازی الفها . برادر ناتنی شاه آدریان .

بریان با کج خلقی گفت :

فکر نکنم نیازی به این تشریفات باشه اعلی حضرت .

نیکان اما با تحیر به همچنان به بریان نگاه می کرد . کاستار لبخند زد و گفت :

- نیکان ایشون شاهزاده بریان هستن .

نیکان لبخند تحسین بر انگیزی زد :

- شاهزاده بریاناس ... شما از هر کسی بیشتر حق حکومت به ولارینال رو دارین .

بریان اخم کرد :


romangram.com | @romangram_com