#در_تمنای_توام_پارت_45
بار دیگر پوزخند بود که روی لبهای آلما نشست.می دانست همه ی حرص و ناراحتی نکیسا بخاطر این بود که در راه حرصش را درآورده بود.و گرنه نکیسا از
این جدایی خوشحال بود نه ناراحت.
-نه عموجان اون خیلی وقته قضیه رو حل کرده.شاید واسه یه چیز دیگه ناراحته.
-نمی دونم شاید.بهرحال تو هم مثل فرزانه و فرشته ایی دخترم.خونه ی من خونه توئه.اگه احساس می کنی تو این خونه که نکیسا رفت و آمد داره نمی
تونی بمونی قدمت سر چشم بیا پیش خودم.نگران ساسان هم نباش خودم باهاش حرف می زنم.
یک لحظه از ندیدن نکیسا دلش گرفت.درست بود که از هم جدا شده بودند و دیگر هیچ ارتباطی باهم نداشتند.اما همین که او را هر روز می دید دلخوشیش
محسوب می شد.
-ممنون از لطفتون عمو جون.اما حضور نکیسا منو اذیت نمی کنه.من راحتم خیالتون راحت.هر وقت احساس ناراحتی کردم میام پیشتون.
-راحتی تو مهمتره دخترم.هر جا راحتی زندگی کن.
آلما سرش را تکان داد و لبخند زد.عمویش شاپور را از هر کسی بیشتر دوست داشت.بسیار منطقی و با درک بود.دست شاپور را در دست گرفت و
گفت:ممنونم عمو جون برای همچی.
شاپور لبخندی زد پیشانیش را ب*و*سید و گفت:تو دخترمی.عزیزدلمی.
آلما شاد از این هم صحبتی با عمویش به سالن برگشت.دیگر در تمام طول مدت آن شب هر کس حرفی زد و خوش گذراند.
فصل دهم
بیتا تکه ای کیک با ولع در دهانش نهاد و گفت:به جاهای خوب خوب رسیدیم.
آلما چشمکی زد و گفت: حتما اسم بچه هاتونم انتخاب کردین؟
بیتا جرعه ایی چای نوشید و گفت:تا چشت دربیاد بچه پرو.
آلما خندید و گفت:خیلی خلی این روزبه بیچاره چه ها که از تو بکشه.
-عزیزم اون می دونه که دست رو چه جواهری گذاشته.
-اوه کی میره این همه راهو.کم خودتو تحویل بگیر...حالا قضیه کی جدی میشه؟
بیتا با دستمال دور دهانش را پاک و گفت:منو روزبه به این نتیجه رسیدیم که می تونیم یه زندگی خوب رو داشته باشیم.راستش خیلی پسر خوبیه و تقریبا
هر چی از یه مرد رو می خوام داره.
-پس یه شیرینی توپ رو افتادیم.
-فکر کنم آره،تصمیم گرفتیم تا قبل عید عقد کنیم که تعطیلات بدون دغدغه پیش هم باشیم.
-خیلی عالیه.پس وقت آنچنانی واسه خرید و این چیزا ندارین.
-آره امشب دو خانواده جمع می شن که تاریخ عقد رو مشخص کنن.از فردا هم بریم دنبال خرید و بقیه کارا.آلما خانم تو هم باید همه جا باهام باشی.یه دونه
خواهر که بیشتر نداریم.
آلما لبخندی بغض آلود زد و گفت:نگو تو رو خدا دلم گرفت.الانم اشکم درمیاد.
-لوس نشو،حالا انگار قراره کجا برم؟خب تو همین بوشهر می مونم فقط خونه م تغییر می کنه.
romangram.com | @romangram_com