رمان در تعقیب شیطان

#در_تعقیب_شیطان_پارت_96


- صبر کن ببینم اسم اون پسر رو یادته؟

- آره خودم روش تحقیق کردم اسمش جان بود.

- مطمئنی جان بود؟ اون همون کسیه که روز اول آموزش موفق شد که مجرا رو باز کنه.

- درسته اون از این روش استفاده کرد باز شدن مجرا به طور عادی با تمرین زیاد به دست میاد برای همین کسانی که توی چند بار تمرین به این مرحله می رسند زیاد به مشکل بر نمی خورند مثل دوستت لیلا یا خیلی از بچه ها که حداقل دو هفته ی تمام تمرین کردند تا به اون مرحله برسند ولی جان توی اولین جلسه اون کار رو کرد و این امر بهش آسیب زیادی زد.

- خب حالا تو میگی که من باید چیکار کنم؟

- نگران نباش من به وسیله ی جادو مسیر رو بدون خطر برات باز می کنم اما یه چیزی هست که باید بپرسم ازت...!!!

- چی؟

- مطمئنی که می خوای جادوگر بشی؟

این دیگه چه سوال احمقانه ای بود که پرسید خب معلومه که می خوام جادوگر بشم.

- منظورت از این سوال چیه؟

چهره ی ساسان به معنی واقعی کلمه غمگین شد. کمی قدم زد و پشتش رو به من کرد و گفت:


romangram.com | @romangram_com