#در_تعقیب_شیطان_پارت_45

- می بینی وقتی کمی روی قدرتت کار کنی می بینیشون. چیزهایی می بینی که اگه یه دختر عادی ببینتشون از ترس خواهد مرد .

از حرفاش دچار استرس شده بودم.

ساسان ادامه داد: اگه می دیدیشون هرگز با سهیل به اون مهمونی لعنتی نمی رفتی. می دیدیش که چه نیت شومی داره.

با آوردن اسم سهیل یادم اومد که داشت یه موجود عجیب رو احظار می کرد. به ساسان گفتم:

- حالا که یادم میاد سهیل توی اون مهمونی داشت یه چیزی رو احظار می کرد. یه چیزی که خیلی وحشت آور بود.

- هه. سهیل یکی از شیاطینه. اون خیلی پلیده اون یک جادوگر سیاهه.

با شنیدن این حرف شوک بزرگی بهم وارد شد و چند قدمی ناخود آگاه عقب عقب رفتم. یعنی داشته شادی من رو فریب می داد؟ آره خودم می دونستم که یه کاسه ای زیر نیم کاسشه.

ساسان: چیه شوکه شدی؟

- اون می خواست با دوستم چیکار کنه؟

- همون کاری که با همه ی مهموناش توی اون خونه کرد. می خواست ازهمشون برای احظار بزرگ ترین جادو گر تاریک استفاده کنه.

- بزرگ ترین جادوگر تاریک؟

از حرفش زدم زیر خنده و با صدای بلند شروع کردم به خندیدن میون خنده هام گفتم: مثل اینکه زیادی رفتی تو فاز داستان هری پاتر. نگو که اون جادوگر تاریک همون ولدمورد توی رمان ها و فیلم های هری پاتره؟

romangram.com | @romangram_com