#در_تعقیب_شیطان_پارت_34


از حرفش خوشحال شدم و پریدم تو بغل داداش و یه بوس از لپاش گرفتم.

- حالا این نامه های و نوشته های باستانی رو چطور برام ارسال می کنه؟

جانسون اونا رو دیشب اسکن کرد و برام ایمیل کرد پس همین امشب می تونی توی ایمیلت ببینیشون.

بعد از تشکر از پیمان به اتاقم رفتم وسیستم رو روشن کردم و وارد میلم شدم. با دیدن نامه ی پیمان لبخندی به لبم نشست و روی نامه دو کلیک کردم و بازش کردم. چند تا عکس به صورت کاغذی نیم سوخته برام ارسال کرده بود. البته بعضی از خط هاش در رفتگی داشت و مشخص نبود. هر چند من کلا از اون شکل های عجیب و غریب چیزی نمی فهمیدم.

تموم صفحه با اشکال به ظاهر بی معنی پر شده بود. چطور می شد از چنین چیز های مزخرفی سر در آورد؟ بی خیال این صفحه شدم و رفتم صفحه ی بعدی که تایپ شده بود رو باز کردم. نه مثل اینکه ترجمشرو هم فرستاده برام.

باورم نمی شد که از اون اشکال بی معنی چنین متنی قابل برداشت باشه.

ترجمه متن:جادو علمیست ماورائی. هر کس آن را آموخت قدرتمند گشت و همچنین هر کس آن را آموخت در دو راهی بزرگی گرفتار گردید. دوراهی عظیمی به نام روشنی و تاریکی. آنان که روشنی را برگزیدند پیروز خواهند بود لکن آنان که تاریکی و نفرت را برگزیده اند تاوان بزرگی را برای بکار گیری قدرت مهار نشدنی جادوی سیاه پرداخت خواهند کرد. تاوانی منفور و کثیف. تاوانی آمیخته با خون و درد و رنج. تاوانی که هیچ انسان پاک سرشتی خواهان آن نیست.

جادو علمیست پنهان و مخفی. کسانی که آن را آموخته اند و کسانی که آن را آموزش می دهند باید پیمانی ببندند تا راز افشا نکنند. آنان که این پیمان شکستند نابود گشتند .

نخستین جادوگر شیطان بود. او پس از رانده شدن از طریق جن هایی که تحت سلطه ی خود داشت در زمین ظاهر گشت و راز هایی وحشت آور را به انسان ها آموخت تا بدین سان آنان را برده و مطیع خود گرداند. شیطان بزرگترین جادوگر است اما در این میان گروهی پدیدار گشتند که با تکیه بر قدرت عناصر به جادو پرداختند. اینان همان پیروزمندانی هستند که خواستار نابودی شیاطین و جاوگران سیاه می باشند. قدرت تاریکی از شیاطین نشات می گیرد لکن قدرت روشنایی از عناصر و جلوه های خدادادی در زمین.

با اینکه اطلاعی دقیق از جادو و علوم غریبه بهم نداد اما باعث شد تا حدی اطلاعات تاریخیم درمورد جادو بیشتر بشه. دیگه چیز خاصی توی نوشته های جانسون وجود نداشت. برای همین سیستم رو آف کردم و روی تختم دراز کشیدم.

اینم از این حالا باید چیکار کنم؟ من با چیزی در گیر شده بودم که هیچ راهی برای آگاهی از اون وجود نداشت. کی فکرش رو می کرد که من پریسا فروهر یک روز با چنین مشکلی مواجه بشم؟ کی فکرش رو می کرد که یه روزی به آیین مزخرف شیطان پرستی توسط یکی از همکلاسی هام دعوت بشم؟ اوضاع هر لحظه داشت پیچیده میشد باید هر چه سریع ترکاری می کردم. اما آخه چه کاری؟ از منی که یک عمر وجود ارواح و جن و جادو و جادوگر رو انکار کردم چه کاری بر میومد؟ نکنه باید می رفتم کتابخونه چند تا کتاب در مورد جادو بخرم؟ آخه چنین کتابایی وجود ندارن هه تازه بر فرض وجود داشته باشه برم چی بگم؟ بگم کتاب آموزش جادو میخوام؟ همه فکر می کنندکه دیوانم و بهم می خندن.


romangram.com | @romangram_com