#در_تعقیب_شیطان_پارت_29
رفت وقتی به ماشین رسید سوار شد.
- سلام به پری جون خودم.
- سلام. خوشتیپ کردی.
- خوشتیپ بودم. می خوانم دل سهیل رو امروز ببرم.
- فقط مراقب باش زیاد باهاش صمیمی نشی فهمیدی؟ تو هنوز کاملا نمی شناسیش.
- باشه حالا راه بیفت که دیرمون شد.
بعد از گذشتن از چند اتوبان در مقابل یه خونه ی ویلایی که تو بهترین منطقه ی تهران بود متوقف شدیم.
شادی: خونه ی سهیل اینجاست.
با تعجب گفتم: مگه قبلا هم اومدی اینجا؟
- آره مگه میشه نیومده باشم؟
از ماشین پیاده شدم و با هم به طرف در ورودی رفتیم. شادی زنگ زد و بعد از چند ثانیه در باز شد.
خونه ی سهیل خیلی شیک و با کلاس بود. حیاط خیلی بزرگی داشت یه استخر بزرگ وسط حیاط بود و یه فواره ی بزرگ داشت آب رو به ارتفاع بلندی پمپاژ می کرد.
romangram.com | @romangram_com