#در_تعقیب_شیطان_پارت_16
سریع پا گذاشتم روی گاز و حرکت کردم بعد کلی لایه کشیدن بالاخره به دانشگاه رسیدیم. خیلی سریع ماشین رو توی پارکینگ دانشگاه پارک کردم و از ماشین پیاده شدم. با سرعتی که بیشتر به نظر میومد داریم می دویم به طرف کلاس حرکت کردیم. خوشبختانه به موقع رسیدیم. خیلی آروم به طرف ردیف آخر صندلی های کلاس رفتیم و روی دو تا از صندلی هایی که آخر کلاس بود نشستیم و منتظر حضور پر مهر استاد شدیم.
پنج دقیقه نبود که نشسته بودیم که دیدم ابوالهول وارد شد و بدون کوچک ترین توجه به اطرافش یه راست رفت و روی صندلی مورد علاقش نشست. با اینکه به من نگاه نمی کرد اما نمی دونم چرا حس می کردم که به من خیره شده سنگینی یک نگاه رو احساس می کردم.
بعد از ابوالهول یک پسر دیگه که یه پولیور سبز لیمویی پوشیده بود و یه کلاه پره دار روی سرش بود وارد شد اونم تا حدی مثل ابوالهول مرموز بود ولی خیلی خنده رو و شاد به نظر می رسید یه دفعه یاد حرف سحر افتادم که گفته بود علاوه بر ابوالهول دو نفر دیگه هم هستند که مثل اون مرموزند. بلافاصله بعد از پسر دومی یه پسر دیگه وارد شد و اول از همه نگاهی به ابوالهول انداخت منم یه نیم نگاهی به ابوالهول انداختم تا ببینم عکس العملش چیه که با یه چهره ی بسیار در هم و وحشتناک و عصبی مواجه شدم. پسر که مو هایی خرمایی با چشمایی سبز یشمی داشت مستقیم اومد و جلوی من روی صندلی نشست و بلافاصله استاد وارد کلاس شد. در طول مدت کلاس احساس عجیبی داشتم نمی دونم این چه بازی ای بود که داشت شروع می شد. نمی دونم چرا اینقدر این سه نفر برام مشکوک بودن انگار هر سه نفرشون منو زیر نظر داشتند. خیلی احساس بدی داشتم فقط می خواستم کلاس تموم بشه تا خلاص بشم. همین که استاد پایان کلاس رو اعلام کرد مثل برق از کلاس خارج شدم. وارد راهرو شدم تا شادی از کلاس خارج بشه. همینطور که منتظر بودم که دیدم همون پسر مو خرمایی داره به طرفم میاد. ضربان قلبم بالا رفته بود. نمی دونم چرا اینقدر ازش وحشت داشتم با هر قدمش احساس می کردم که باید فرار کنم اما حسی بهم می گفت که آروم باشم. پسر جلوم ایستاد و گفت سلام خانوم فروهر .
این از کجا اسم منو می دونه؟ اصلا امروز اولین باریه که منو دیده چطور ممکنه اسم منو بدونه؟ استاد هم که امروز حضور غیاب نکرد.
- بله؟
- ببخشید شما جزوه ی این درس رو نوشتید؟
در کمال خونسردی گفتم: ببخشید من جزوه نمی نویسم.
- واقعا؟
- بله.
- پس چطور درس می خونید؟
عجب آدم پرووایه .
romangram.com | @romangram_com