#در_تعقیب_شیطان_پارت_107
استاد: امروز می خوایم از ترکیب آب و آتش بخار درست کنیم. همه ی افرادی که توی این کلاس نشستیم به غیر از یک نفر مجرای ویگورتون رو باز کردیم پس اجرای چنین جادوی عادی ای هیچ مشکلی نداره.
هه داشت به من طعنه می زد یه بخار آبی نشونت بدم که همتون توش خفه بشید. چشمام رو بستم و به وردی که به معنای بخار آب بود فکر کردم Steam اره ورد بخار Steam بود نمی دونم چرا تموم وردا معنای انگلیسی واژه ها بود پس اگه این واژه ها رو به صورت معادل بگیم هم باید کار بکنه مثلا این کلمه رو به زبان های دیگه بگیم یا اصلا چیزی نگیم و فقط توی ذهنمون اراده کنیم. توی همین افکار بودم که صدای استاد بلند شد.
این جادو کار کدومتون بود؟ناخودآگاه چشم باز کردم که دیدم تموم اتاق رو مه گرفته و چشم چشم رو نمی دید.یعنی این کارمن بود؟ چطور ممکنه من که با دست اشاره نکرده بودم ورد رو هم بلند نخونده بودم یعنی چه اتفاقی افتاده؟
استاد: کار هرکسی بود سریع جادو رو غیر فعال کنه.
تو دلم گفتم: قطع بخار
و در کمال تعجب دیم که تموم بخارهای اتاق از بین رفت.
استاد کمی به فکر فرو رفته بود و نگاهش تقریبا روی من قفل کرده بود.
من: استاد این جادوی من بود.
همه ی بچه ها زدن زیرخنده . از خندشون متنفر بودم.
استاد پوزخندی زد و گفت: تو که تا حالا یه جادوی عادی هم نتونستی انجام بدی چطور عناصر رو ترکیب کردی؟
در همون حالت که ایستاده بودم تو ذهنم گفتم : معلق شدن اجسام.
با این حرفی که توی ذهنم گفتم تموم میز و صندلی هایی که توی اتاق بودند درهوا معلق شدند خودمم از این کارم تعجب کردم نمی تونستم باور کنم که دارم جادو می کنم.
romangram.com | @romangram_com