#در_تعقیب_شیطان_پارت_101

ساسان که از دین اون همه طلا غافل گیر شده بود گفت: تو ...تو الان چیکار کردی؟

- جادو کردم پسر. می خوای دخل اون یارویی که تحقیرت کرد رو بیارم؟

- نه نه لازم نیست.من باید چیکار کنم؟

- هیچی فقط ازت می خوام که شاگرد من باشی و چیزهایی که بهت میگم روانجام بدی. منم هر چیزی که بخوای بهت میدم. الان چیزی نیاز نداری که بهت بدم؟

ساسان کمی فکرکرد وگفت نه چیزی نمی خوام

مرد: مطمئنی؟ کمی فکر کن

ساسان: یعنی هر چی که بخوام رو می تونی بهم بدی؟

مرد: آره هر چی بخوای به جز زنده کردن مرده ها

ساسان گفت: اگه میشه یه سرویس طلا برای نامزدم می خوام و چند دست لباس برای مادر و خواهرم.

مرد لبخندی زد و با یه حرکت دست تموم چیزهایی که ساسان خواسته بود رو براش فراهم کرد.

ساسان هم وسایل رو برداشت و به طرف خونه رفت.

ساسان: هه فکر کرده مستقیم این وسایلا رو میدم بهشون؟ وقتی بتونه از این کارا بکنه و با دست خالی طلا ظاهر کنه پس معلومه می تونه کارهای خطرناکی هم بکنه.

romangram.com | @romangram_com