#شما_در_دو_صدم_ثانیه_عاشق_میشوید_پارت_2

نظر مامانم به منه تک دختر " ای بی حیایی " بود که دو دستی تحویلم داد . بهرام هم با غیظ ساختگی گفت

خجالت هم بد چیزی نیستا ، اون کاکل پسرا همشون متاهل تشریف دارن عذبشون منم .

- اونم از بی عرضگیته اگه

- دلارام شروع نکن

-خب مامان جان بزار حرف بزنم هر سری من میام این پسرت رو نصیحت کنم نمیزاری باباجان هفت سال داره از اون روزا میگذره داری تو سراب دست و پا میزنی که چی بشه اخرش چی ؟ من دارم میگم بین همون خانوم مهندسا یکی ...

-ای خدا کار ما رو نگاه کن این خانم با این سنش داره منه پیر مرد رو نصیحت میکنه ، ول کن ابجی جون بگو اخر سریال چی شد ؟ اخرش بهم رسیدن این دو تا دیونه

مث همیشه بحث رو به نحو احسنت پیچوند منم سر خورده از چشم غره ای مامان با کمری سنگین تکیه دادم به مبل پت و پهن سالن ، خدا هم براش خواست که با شنیدن صدای مبل نگاهم رفت سمت بالا .

- وای خداسرسام گرفتم این بالایا دارن چیکار میکنن ؟ یه هفته است اومدن یه بند دارن چیز میز میکشن این ور و اون ور خب یه جا بزار دیگه .

مامان - بنده خدا تازه اثاث کشی کرده باید بگرده جای درستش رو پیدا کنه یا نه تقصیر بنده خدا چیه آپارتمانهای امروزی این روزا رو بدون استاندارد میسازن راه میری فکر میکنی الانه که سقف بیاد رو سرت

بهرام - وا مامان جان داری به وجهه کاری من توهین میکنی ؟

romangram.com | @romangram_com