#شما_در_دو_صدم_ثانیه_عاشق_میشوید_پارت_1


تو چشمای پر از اشکم به دنبال چی میگردی . منو بازیچه دست ه*و*س های خودت کردی

با خیال راحت دکمه قرمز رنگ رو زدم و با حرص کنترل رو روی مبل کناری شوت کردم . اخی بالاخره تموم شد یکی نیست بگه خدا خیرت بده فکر مردم رو هم بکنید ادم سیصد و خورده ای قسمت سریال میسازه اونم چی پخش هر شب ،مردم رو از کار و زندگی میندازن اخه نه این که خیلی هم سر من شلوغه .

- بالاخره تموم شد ؟

مامان مینوِ . هم پای زورکی من تو این شبا بنده خدا از سر بیکاری با من همراه میشد .اقای پدر که مدیر عامل شرکت لبنیاته ساعت ده میاد خونه پس نتیجه اش میشه همراهی زورکی مامان با من . تو رو خدا مامان ما رو باش

- مامان جان الان میوه میاری؟ زودتر زحمت میکشیدی که من جای این همه حرص یه خورده ویتامین سُر میدادم ته این بدن بی جون

- اخی خدا رو شکر این سریال عمر گل لاله هم تموم شد از دست این دلارام خانم راحت شدیم عینهو خاله خان باجی ها هست که یه بند و یه نفس غر میزنن بریم خونه ، بزن این شبکه ، صدا ندید ،نفس نکشید ای خدا رو شکـــر .

ای جونم ببین عمرم چه غری میزنه ،بابا کم که نیست نزدیک یکساله روانیشون کردم هر جا می رفتیم باید ساعت نه شب خونه اعلام حضور میکردیم مگه میزاشتم اخبار شبکه یک به کسی برسه این سانس تی وی با صدای بلند قرق من بود. بهرامه برادر بزرگم و همین طور عمرم زندگیم یه جور خاصی دوسش دارم از همه ما بزرگتره پسر ارشد خانواده اقای زاهدی . خیلی ارومه ( البته روزگار به زور صبوری رو بهش تزریق کرد ) خیلی منطقی ، سنگ صبور خوبیه برای همه اول از همه هم من بیشتر برای فهمیدن گوش میده تا برای جواب دادن . همراه با این طبع نرمش زبون شیرینی هم داره . الگوی من تو زندگی برادرم بهرامه . اروم و متین از اتاقش که طبقه بالاچفت اتاق منه داره میاد پایین .

- نجات اومدی ؟

- خب چیکار کنم داداشی خیلی قشنگ بود من عاشق چنارم ( چشمکی زدم وهمون طور که خودم رو جلو میکشیدم با یه درجه ولوم پایین تر گفتم ) تو دست و بالت بین این جوجه مهندسا از این کیس خوبا نداری ؟


romangram.com | @romangram_com