#در_جست_و_جوی_چهار_عنصر_پارت_7

آویز از زنجیره های طلایی رنگ و خاصی ساخته شده بود و گوهر ها...

گوهر آب ها گوهری دایره ای شکل بود که پس زمینه ای الماسی رنگ داشت و به نظر می رسید آب درونش در حال فواره زدن است.

گوهر باد ها هم دایره ای با پیش زمینه سفید و گردبادی که درونش می پیچید.

گوهر خاک به رنگ قهوه ای که درونش گیاهی خیلی کوچک و سبز قرار داشت.

و در آخر هم گوهر آتش که تر کیبی از رنگ های قرمز آتشین و نارنجی و طلایی بود و به نظر می رسید که درونش آتش زبانه می کشد.

تانیا گفت: چه قدر زیبا...

علاوه بر همه ی اینها شجره نامه ی بلندی هم دیده می شد که خاندان سلطنتی یا همان خاندان سالازیا را نشان می داد. در پایین صفحه، وسط خطی که بین اسم های پرین و آنتن کشیده شده بود، نام دیگری که جوهر تازه تری داشت، دیده می شد: تانیا.

متاسفانه تانیا همان کسی بود که می بایست باشد!

از کتابخانه تا اتاق خودش فکر و خیال های زیادی در سرش می چرخید و همچنین سوالات زیادی.

با اینکه با خواندن کتاب اطلاعات زیادی به دست آورده بود ولی خوب می دانست تنها کسی که می تواند به سوالاتش پاسخ صحیحی دهد ایلساست. پس راهش را به سوی اتاق ایلسا کج کرد. پشت در که رسید نفس عمیقی کشید و در زد.

صدای ایلسا به گوشش رسید: بله؟

تانیا با همان لحن محکم و مغرور همیشگی گفت : تانیا هستم

صدای ایلسا از پشت در به گوش رسید : بیا داخل بانو تانیا.

تانیا در را گشود و داخل شد، ایلسا با دستش به میز و صندلی درون اتاق اشاره کرد و گفت: بفرمائید.

تانیا نشست و ایلسا هم نشست و گفت: چه چیزی باعث شده تانیا شاهزاده چهار عنصر به دیدن ایلسا بیان؟


romangram.com | @romangram_com