#در_جست_و_جوی_چهار_عنصر_پارت_6

تانیا زمزمه کرد: اما این امکان نداره.

به دستانش نگاه کرد. یعنی واقعا این دستان قدرت کنترل عناصر چهارگانه را داشت؟

تانیا زمزمه کرد: عناصر چهار گانه؟

ایلسا: البته که نه! تا به حال فقط سالازیای بزرگ قدرت کنترل هر چهار عنصر را داشته همه ی دختران تا به حال قدرت یکی از عناصر رو داشتند. اگر اشتباه نکنم شش روز دیگه درست روز تولدتون مراسمی برگزار میشه که در اون مشخص شه قدرتی که دارید مربوط به کدوم عنصره، توی مراسم گردن آویز را به گردن می کنیدو به تناسب با قدرتتون یکی از گوهر ها براتون میدرخشه.

تانیا با صدای آرامی گفت: م... ممنون از اطلاع رسانیت، می تونی بری!

ایلسا رو به تانیا تعظیمی کرد و گفت: خواهش می کنم بانو.

و از اتاق بیرون رفت.

تانیا فکر کرد: من خوابم؟ عناصر چهار گانه؟ نه این امکان نداره مطمئنم فردا که از خواب بلند شم می بینم همه ی اینا خواب بوده .

با همین افکار لباس هایش را عوض کرد و به تخت خواب رفت، افکار پریشانش خواب را از او ربوده بودند.

فصل دو: شناخت وارث

صبح شد و تانیا از خواب بیدار، ولی خلاف انتظار هیچ یک از اتفاقات دیشب خواب نبود. تانیا بعد از صرف صبحانه به اتاقش رفت و لباس هایش را عوض کرد و به سوی کتابخانه ی مخصوص قصر رفت. آرام در کتابخانه را باز کرد و همان قدر آرام آن را بست . وسط کتابخانه ایستاد و با صدایی رسا بلند و شمرده شمرده گفت: گردن آویز سالازیا!

چند ثانیه بعد کتابی با جلد سفید رنگ با سرعتی زیاد از قفسه های سمت راست تانیا به سمت تانیا رفت . تانیا با صدای شکافته شدن هوا به سمت راستش برگشت و با دقت زیاد کتاب را در هوا گرفت و با خود گفت: باید به کتابدار سفارش کنم کتاب ها رو کنترل کنه که یه وقت با این سرعت به مردم آسیبی نرسونن.

کتاب را به اتاقش برد بلکه بتواند نشانه ای از اینکه او آن دختر گمشده نیست، پیدا کند.

کتاب را باز کرد و در صفحات اولیه ی کتاب ، زندگینامه ی سالازیا و همسرش و پسرشان قرار داشت و بعد هم همان افسانه سالازیا ی معروف و بعد هم درباره ی گردنبند توضیح داده بود .

و در آخر هم تصویری نقاشی شده از گردن آویز که تانیا با دیدنش تا چند دقیقه از زیبایی آن دهانش باز مانده بود.


romangram.com | @romangram_com