#در_جست_و_جوی_چهار_عنصر_پارت_54

کاترین و کریستین خنجر های آماده شان را بالا آوردند ولی تانیا حتی زحمت نکشید خنجرش را در دستش جا به جا کند. چون چیزی می دانست که کاترین و کریستین نمی دانستند.

کلمات کتاب " موجودات افسانه ای" جلوی چشم هایش نقش بست.

" ترکیبی از هوش، زکاوت، قدرت، سرعت و چابکی"

خون آشامان، یکی از بدترین پلیدی ها هستند که در بعضی موارد خاص آسیب ناپذیرند. ولی بعضی دیگر از خون آشامان از گاز گرگینه ها ( گرگ انسان ها ) یا اشیا مقدس و یا جادو های ماورا و بسیار قدرتمند نیز نابود می شوند. فلز نقره می تواند آن ها را نابود کند .

خون آشامان از خون حیوانات یا انسان ها تغذیه می کنند و اگر مقداری از خون خودشان با خون انسانی ترکیب شود خون آشام جدیدی به وجود می آید."

با بی حالی زیر لب به کاترین و کریستین گفت:

خنجر هاتونو غلاف کنید ما راه فراری نداریم.

در جواب نگاه های متعجب آن ها گفت: خون آشامان با گاز گرگینه ها می میرند یا نقره .... یا اشیا مقدس و جادو های ماورای قدرتمند.

با خود فکر کرد: حالا چی میشه اگر من هم یه خون آشام بشم، مثل همه ی اون ها وحشی می شم؟ تکلیف گردن آویزی که به گردن دارم چی می شه؟

ناگهان جرقه ای در ذهن تانیا زده شد.

گردن آویز... گردن آویز...

خون آشامان پلیدی اند

تاریکی اند

سایه اند

خون آشامان هم نوعی از اهریمنند.


romangram.com | @romangram_com