#در_جست_و_جوی_چهار_عنصر_پارت_24
تانیا هم نیشخندی زد و گفت: البته
و از جا بلند شد.
فصل هشت: دره ی زمان
بالاخره نتیجه گرفتند که زیاد استراحت کردند. در حال جمع کردن وسایل برای راه افتادن به سمت دره ی زمان بودند. کریستین معتقد بود که استراحت کم مساویست با موفقیت. البته تانیا هم مثل همیشه با این فرضیه مخالفت می کرد.
کاترین با حالی چند روزه گفت: وسایلمو جمع کردم.
تانیا تیر دان و کمان را برداشت و گفت: من حاظرم
کریستین هم کوله اش را برداشت و گفت: منم
*****
در حالی که داشتند راه می رفتند تانیا گفت: از اینجا تا دره چند روزه؟
کریستین نقشه را نشان داد و با انگشت چند تایی خط کشید و گفت: اگه از اینجا بریم با استراحت حدود ده روز
تانیا پوفی کرد و با بی صبری قدم های بلند تری برداشت تا از کاترین و کریستین جلو تر برود.
یک هفته بعد*
کار هر روز آن ها، غر زدن، استراحت کردن، غذا خوردن و در مواقع خاص که خوش شانس بودند استحمام بود.
تانیا فکر کرد: طبق گفته ی کریستین، هنوز سه یا چهار روز مونده.
حال خراب کاترین، از سرعت هر سه کم می کرد.
romangram.com | @romangram_com