#در_جست_و_جوی_چهار_عنصر_پارت_131

پشت توده ای از بوته ها رفت و پیراهن مندرس و کهنه ی خود را با پیراهن سیاه رنگ عوض کرد و با گره زدن بند شنل سیاهش به کار خود پایان داد. وقتی که برگشت کاترین و کریستین هم لباس هایشان را تعویض کرده بودند و گوشه ای نشسته بودند.

تانیا به سمتشان رفت و گفت: نقشه!

کریستین نقشه را به تانیا داد و تانیا هم با کمی تامل آن را باز کرد.

کریستین با تعجب به چشمان سبز گرد شده ای نگاه کرد که با بهت به نقشه زل زده بود. از جا بلند شد و به سمت تانیا رفت و در کنارش به نقشه نگاه کرد، به محض این کار دو جفت چشم گرد شده به نقشه نگاه می کرد، یکی سبز و دیگری نقرآبی!

فصل چهل: ایندفعه نقشه!

نقشه قدیمی و به رنگ کهربا بود، روی آن چهار علامت قرمز قرار داشت که نشان از چهار مکان پر از وهم بود، اما در کنار نقطه ای که غار مرگ را نشان می داد، نوشته های جدیدی دیده می شد:

" خطاب به وارث

کاج سپید را بیاب

سپس با کمک آوا محل اتصال ذهنی را بگشای

فقط و فقط بدان، در آن جا از جانی تازه خبری نیست.

مرگ در کمین است

مرگ در کمین است ... "

تانیا و کریستین چشم از نقشه برداشتند و در حالی که به هم نگاه می کردند از هم پرسیدند: یعنی چی؟

کاترین از جا بلند شد و در حالی که به سمتشان می رفت، گفت: چی دیدین؟

کاترین در حالی که نقشه را از دست تانیا می گرفت، نگاهی در آن گرداند و نگاهش روی نوشته های سیاه رنگ قفل شد. پس از چند ثانیه، با نیشخند سرش را بالا آورد.


romangram.com | @romangram_com