#در_جست_و_جوی_چهار_عنصر_پارت_124

کاترین عصایش را بالا گرفت، نشان باد های حک شده بر عصا درخشید و ناگهان طوفان سهمگینی به بار آمد، طوفان پیچ و تاب زنان از بالای سر آن ها گذشت و به دور ریگلو پیچید، مثل طنابی که دور یک تکه گوشت بسته شود!

نعره ی وحشتناک ریگلو در تمام کوهستان پیچید. کاترین کمی عقب نشینی کرد، تانیا و کریستین باید کاری که توسط کاترین شروع شده بود را به پایان می رساندند. کریستین شمشیر نقره فامش را به حالت افقی و مثل یک نیزه در دست گرفت. با نفس عمیقی نیزه یا همان شمشیر به سمت ریگلو پرتاب شد.

و باز هم نعره ی وحشتناک اژدها.

کریستین و کاترین به تانیا نگاه کردند، تانیا قدمی پیش گذاشت، دست به تیر دان برد و تیری خارج کرد، همان تیر های طلایی مخصوص مادرش که اسم " تانیا " روی آن حک شد بود.

اولین تیر پرواز کنان بر بال اژدها نشست و دومی و سومی هم به سرعت پرتاب شدند.

تانیا کمانش رو پایین آورد و همان موقع صدای مهیبی شیده شد، نگاه تانیا باز هم به سمت اژدها کشیده شد، ریگلو ی بزرگ بر زمین نشسته بود!

تانیا هم عقب نشینی کرد و همان موقع کریستین به سمت اژدها رفت.

با گام های بلند اما شمرده.

شمشیر نقره ای را از بدن اژدها بیرون کشید و در حالی که با خون الماسی رنگ مزین شده بود بالای سر برد و به قلب ریگلو فرو آورد.

ناگهان صدای شکستن و ترک برداشتنی شنیده شد.

فصل سی و هشت: پیشگویی با طعم الهه!

ریگلو کم کم ذوب و در باد حل میشد. ناگهان قسمتی از وجود ریگلو که هنوز ذوب نشده بود درخشید و صدای ریگلو شنیده شد.

- ای پسر طوفان و ای دختر زمین!

پیشگویی بزرگ را بپذیرید.

" آن زمان که کلمات جایگزین می شوند و دوره ی آخرین عنصر به پایان می رسد، همتای طوفان خــ ـیانـت و با این عمل دختر زمین را تهدید می کند. در همان زمان است که محاظ دسیسه می چیند و با کلک، سومین جان را هم می رباید"


romangram.com | @romangram_com