#در_انتظار_چیست_پارت_6
_ خوبین؟ چه خبرا، چیکارا میکنید؟
نسرین زبان به دهان گرفت تا حرفی بزند؛ ولیکن نرگس پیشدستی کرد و سریع گفت:
- ممنون، چرا باید بد باشیم؟ هیچی عزیزم میخواستی چه خبر باشه! چرا چندروزه دانشگاه نمیای تو آخه؟
نگار نگاهش را بین نسرین و نرگس تاب داد و گفت:
- میدونین که این روزا حوصله ندارم.
نسرین اینبار زودتر از نرگس پاسخ داد:
- چرا؟ نکنه بازم خواستگار؟
نگار سرش را چندباری تکان داد و با لبهای آویزان و صورتی در هم صدایی مانند «اوهوم» را از گلویش خارج کرد. نرگس با شیطنت نگاهی به صورتش انداخت و گفت:
- خب خره چی بهتر از شوهر! همه دنبال اینن یکی بیاد خواستگاریشون شوهر پیدا کنن، خانوم صدتاصدتا خواستگار داره همهش رو هم رد میکنه. یعنی حتی یکیشونم چشمت رو نگرفت جون من؟
نگار نگاهی مستأصل به او انداخت و گفت:
- نه، نگرفت.
- خب چرا نگار جان؟ چرا دوست نداری شوهر کنی؛ شوهر به این خوبی!
romangram.com | @romangram_com