#در_انتظار_چیست_پارت_4

- الو...نگار کجایی تو خره؟ بیا دیگه.

مکث کرد، مکثی کوتاه. مردمک چشم‌هایش را در حدقه‎ چرخاند و گفت:

- علیک سلام نرگس خانوم، خوبم مرسی! تو چه‎طوری؟

خنده‌هایش به گوش می‌رسید:

- آخ ببخشید آجی جونم، منم خوبم مرسی! خب بگو دیگه کجایی تو؟ همه منتظرتیما.

- آخ که چه‎قدر تو پررویی نرگس! نه نمیام، می‌دونی که از شلوغی خوشم نمیاد.

نغمه‌ی اعتراض‎آمیزش در گوشی پخش شد:

- بـِهَ! خب پاشو بیا دیگه. من منظورم از اینکه همه هستیم یعنی من و نسرینیم؛ تو که می‌دونی از ابتدایی جمع و مفرد رو اشتباه می‌گرفتم.

لبخند کم‌جانی به لب‌هایش هجوم آورد؛ لبخندی که روحش را مورد نوازش قرار داد:

- خیله خب بابا؛ کم وراجی کن عزیزم! باشه صبر کنین منم الآن میام. همون کافه‌ی همیشگی هستین دیگه؟

- آره زود بیا، ما هم تازه رسیدیم؛ تا غیبتامون رو بکنیم رسیده باشیا!

- باشه؛ پس خداحافظ.


romangram.com | @romangram_com