#در_انتظار_چیست_پارت_126


نگار اخم ساختگی را کنار زد و با لبخند پشت میز نشست:

- خب حالا می‌خوای چه‌طوری من رو بشناسی؟

ارسلان دستی به چانه‌اش کشید و با لحن کشداری گفت:

- اوم! نظرت چیه بریم سینما؟

نگار با پلک‌های باریک نگاهی کرد و گفت:

- فکر خوبیه؛ اما یه‌کم کلیشه‌ای نیست؟

ارسلان خنده‌ای سر داد و گفت:

- خب من و تو غیر کلیشه‌ایش می‌کنیم.

نگار سرش را به دو طرف تاب داد و با لحن بامزه‌ای گفت:

- خیلی خب، ببینیم و تعریف کنیم. الآن این‌طوری می‌خوای من رو بشناسی؟

- این‌طوریِ تنها نه، بعدش باید بیای بریم خرید.

- خرید؟ اون دیگه چه ربطی داره؟

romangram.com | @romangram_com