#در_دستان_سرنوشت_پارت_84
سروستانی: پس چی؟ نصف جنسها رو که همون ماه اول فروختم با چک 1 ماهه، بقیه هم تا قبل ماه 3سوم با چک 30 روزه رفت، فقط اون رو بد حسابی کرده 10 درصد حسابمون مونده اونم باکارخونه عرش ، که مشکلی نیست، ضمانت ملکی داره.
امیر: پس سودتون رو کردین؟
سروستانی: بله. سهم شمام محفوظه، البته با عرض پوزش هر وقت من به رحمت خدا رفتم.
امیر: بابا، بازم از این حرفها زدین؟
سروستانی: واقعیته بابا.
امیر:بابا من ظرفیت این حرفها رو ندارم.
سروستانی: می دونم بابا، ول کن این حرفها رو. حالا می گی چی می خوای یا نه؟
امیر: بابا اول اینکه دیگه هیچوقت رو من واسه این معاملاتتون حساب نکنین، اونم از این نوعش، و به خصوص با ریاحی
سروستانی: بابا، این ریاحی طرف خوبیه، مهم تر از همه این که تو این جنس حرف اول رو می زنه، طرف رومانیایی انحصار این قطعات رو تو ایران داده به گروه اونها. توایرانم که اون نمی تونه خودش بره پا معامله. می دونی چه سودی بردیم امسال؟
امیر: بابا یعنی بازم باهاش می خواین کار کنین؟
سروستانی: فعلا که خبری نیست، البته ظاهرن، می خواد حوزه کارش رو ببره، افغانستان، دفترشم که ظاهرن کامل برده دبی. حالا اینها رو ول کن، تو چی می خوای؟
امیر: دخترش رو
سروستانی: چی؟
امیر: من آنا رو طلاق نمی دم.
سروستانی: یعنی چی امیر؟ ما قرار مدار داریم.
امیر: هیچی بابا، یه مسائلی هست که شما نمی دونی.خیلی هم نمی خوام بازش کنم.
سروستانی: امیر این دختر مناسب تو نیست، حتی ما نگذاشتیم اسم تو سر زبون بیفته، این دختر 3 بار ازدواج کرده،
romangram.com | @romangram_com