#در_دستان_سرنوشت_پارت_16


_سلام .

_خوبی؟ واسه چی رفتی خونه این پسره.

_پسره نه ، مرده.

_حالا وقته شوخیه؟

_خودت گفتی سر زنش رو خورده.

_بمیری که تو این اوضاع هم دست بر نمی داری. خوب چرا رفتی خونه این مرده؟

_من نیومدم. بزور اوردم.

_یعنی چی؟غلط کرده.

_فرمودند میریم خونه ، واومدیم خونه.

_خیلی خوب حالا کجاست؟ پیشته؟

_خیلی دیونه ای به خدا.

_خیلی خوب جدی. همسر عزیزتون الان کجان.

_سر قبر منه. چه میدونم تو اتاقش .

_خوب خدا روشکر. گفتم گوشت دمدست گربه نباشه یهو.

_نترس اینقدر جون ترسه، به خدمتکارشم گفت دستش به من بخوره اخراجه.

_خوب خدا رو شکر. فردا صبح خودم میام دنبالت.آدرس رروبده.

_نمی دونم کجاست. دقت نکردم.


romangram.com | @romangram_com