#دنسر_پارت_85
-تا نیم ساعت دیگه جلوی هتلم...
-هی هی وایسا... رقص چی هست؟!
-هیپ هاپ
-حله...
گوشیمو پرت کردم رو تخت و با خوشحالی از جام بلند شدم. یه شلوارک طوسی که فاق گشادی داشت رو پام کردم با یه نیم تنه ی صورتی جیغ. رژ و ریمل زدم و موهامو شونه کردم و لبخت ریختمشون دورم. یه جفت کتونی صورتی جیغ هم پام کردم و گوشیمو برداشتم و بدو بدو رفتم توی لابی هتل. وقتی بردیا زنگ زد رفتم بیرون دیدم با موتور گنده ای اومده دنبالم!
سلام کردم و نشستم پشتش. پرسیدم:
-این مسابقه داستانش چیه؟
-یه street dance دیگه... فقط حالت مسابقه ای و رو کم کنی داره. منم شنیدم گفتم تورو ببرم. هم چندتا حرکت جدیدی یاد میگیری همم توانایی هاتو محک میزنی...
وقتی رسیدیم از دیدن اون همه جمعیت قفل شدم! پیاده شد و گفت:
-قبلا همچین مسابقه هایی داشتی؟!
-توی ایران توی مهمونی ها بوده... ولی نه به این عظمت!!
با بخند گفت:
-نترس... اینا نصفشون فقط تماشاگرن... من مطمئنم تو از خیلی هاشون بهتری...
دستمو گرفت و برد بین جمعیت. یهو یکی پرید وسط و شروع کرد با آهنگی که پخش میشد رقصید. مردیم همه یه دایره ی بزرگ براش درست کردن و اون پسره هم مشغول رقص بود. بردیا واسم توضیح داد:
romangram.com | @romangram_com