#دنسر_پارت_37



صبح روز بعد توسط یکی از خدمتکارا از خواب بیدار شدم و رفتم حمام. یه لباس مرتب پوشیدم و از اتاق رفتم بیرون و سینه به سینه ی همون خدمتکار شدم. لبخندی زدم و گفتم:





-جانم؟





-خانم گفتم باهاتون کار دارن.





-کجان؟؟





-توی سالن منتظرتونن.

romangram.com | @romangram_com