#دنسر_پارت_35
با بغض همراه مامانی رفتم و سوار ماشین شدیم...
مامانی: چرا مثله احمقا فقط نگاه کردی؟! تو داشتی خوب پیش میرفتی...
بغضم ترکید و با گریه گفتم:
-من فقط 3 ماه کلاس رقص رفتم و هیچ فیلمی هم توی زمینه ی رقص ندیدم که حداقل چندتا چیز بلد باشم. حق با شماست من یه احمقم. ولی واقعا بیشتر از اون چیزی بلد نبودم. انقدر محو رقص قشنگ اون دختره شدم که دیگه مغزم فرمان یه حرکت جدید رو هم نمیداد...
چند لحظه توی سکوت گذشت و تنها صدایی که شنیده میشد فین فین من بود! مامانی دستمو گرفت و گفت:
romangram.com | @romangram_com