#دنسر_پارت_180
-الان وقت ملاقات نیست.
با گریه گفتم:
-خانم تورو خدا... بگو که حالش خوبه. هیچی نمیخوام فقط بگو که خوبه...
خانم دستشو گذاشت روی صورتم و گفت:
-معلومه که خوبه. هیوا گریه میکنی زشت میشیااا. بردیا خوبه نگران نباش...
-فقط نمیخوام این ماجرا جایی درز پیدا کنه.
-خیالت راحت باشه. ما تا جایی که بتونیم این موضوع رو مخفی نگه میداریم.
-میذاری ببینمش؟
-آخه الان وقت ملاقات نیست.
-خب بردیا که همراه نداره. من میشم همراهش خوبه؟
-آخه...
-خواهش میکنم بذار پیشش بمونم. 9 روزه ندیدمش دارم دیوونه میشم... تورو خدا...
-باشه عزیزم... فقط مراقبش باش. پاش تو گچه. اگرم چیزی شد زنگ بالای تخت رو فشار بده.
romangram.com | @romangram_com