#دنسر_پارت_167
لبخند شیطونی زدم و گفتم:
-برو بیرون تا زود بیام بریم!
متقابلا لبخند بدجنسی زد و گفت:
-نه دیگه... تنهایی که حال نمیده!!
اومد جلو و پرده ی جلوی وان رو کشید...
*****
از حمام اومده بودیم بیرون و من داشتم جلوی آینه آرایش میکردم و بردیا منتظر بود تا موهاشو خشک کنم!! یه تاپ لیمویی و شلوارک جین یخی تنم بود و موهامو ولو کرده بودم دورم. وقتی کارم تموم شد به بردیا که داشت نگام میکرد اشاره کردم که بیاد بشینه.
موهاشو خشک کردم و دو تا کلاه گذاشتم روی سرمون که نشناسنمون و دوتایی زدیم بیرون. گفتم:
-خب حالا کجا میریم؟
-میفهمی.
دستمو گرفت و پیاده کلی چرخ زدیم و بعدشم رفتیم لب ساحل. کلی عکس گرفتیم و مسخره بازی در آوردیم. یهو بردیا به یه جا خیره شد و گفت:
-همینجا وایسا الان میام.
رفت و با دوتا تفنگ آب پاش بزرگ برگشت.
من: نه!!!
romangram.com | @romangram_com