#دنسر_پارت_149

بردیا: دوسش داری؟

-آره خیـــــــلی!

بردیا: بیشتر از من؟!

-گفتم دوسش دارم. نگفتم که عاشقشم!!

دستشو انداخت دور گردنم و گفت:

-تولـــــــه نمــــــــک نریـــــــز میخورمتــــــا!!

سرمو توی سینش قایم کردم و خندیدم. روی موهامو بوسید و گفت:

-بیا اینجا بشینیم.

من: همینجوری بشینیم روی شن ها؟!

-بشین سوسول بازی در نیار!

خندیدم و نشستم کنارش. یهو در کیفشو باز کرد و یه عالمه خوراکی در آورد. یه شیشه مشروب و دو تا لیوانم گذاشت اونجا. منتظر داشتم نگاش میکردم که یهو گفت:

-نمیر اونم آوردم!!

و پاکت سیگار و فندکم در آورد.

دوتایی چند ساعت فارغ از همه ی دنیا نشستیم اونجا و خوراکیو مشروب خوردیم و کلی سیگار کشیدیم.

romangram.com | @romangram_com