#دنسر_پارت_140


آروم گفت:

-جِغِــــل!! وقتی بوسی میکنی وایسا جوابشم بگیر...

به دنبال این حرفش پیشونیم گرم شد و بعد همون گرما رفت روی دستم.

بردیا: "خیلی دوست دارم..."

با صدای بسته شدن در ادل زیر چیشمی نگاه کردم ببینم کسی نباشه یه وقت مچمو بگیره. وقتی مطمئن شدم چشمامو باز کردم و همه لبخندایی که به زور کنترلشون میکردم ریختن بیرون! با خوشحالی سعی میکردم بخوابم ولی از شدت هیجان نمیتونستم. همیشه هر وقت خوابم نمیبرد میرفتم بردیا رو صدا میکردم و باهم بازی میکردیم. البته بیشتر موقع ها بیدار بود. رفتم جلوی در اتاقش و آروم یه تقه به در زدم. میترسیدم خواب باشه. وقتی دیدم صدایی نیمود آروم لای درو باز کردم و سرمو بردم توی اتاق. یهو صداش از پشت سرم اومد:

-دنبال چی میگردی؟!

یه متر پردم هوا و سریع چرخیدم سمتش!! لبخند زد و ادامه داد:

-عشق تو رو به رو ته!!

(برگرفته از آهنگ آقای خواجه امیری "دنبال چی مگردی؟ عشق تو رو به روته)

زدم به بازوش و گفم:

-گمشو!!

بردیا: چی شده؟؟ از این ورا!؟

-ام... چیــز... بیدار شدم آب بخورم دیگه خوابم نبرد. میای بازی؟


romangram.com | @romangram_com