#داغدیدگان_پارت_92
چند ماه که میشناسمتون چند ماه که دارم خودخوری ها وگریه هاتون رو میبینم ..امروز اومدم محبتم رو نشون بدم وازتون بخوام به من تکیه کنید ..نه اینکه وحید وحسین رو فراموش کنید ..بلکه همراه من شید تا هردومون مرحم زخم های همدیگه بشیم ..ولی شما چی کار میکنید ..؟گوش هاتون رو گرفتنید که نشنوید ..چرا .؟برای چی ..؟تا کی میخواید لباس سیاه بپوشید وتو سرما وگرما با این مانتوی مشکی شکلات کنار سنگ قبر ها بذارید وادای مردن دربیارید ..؟تا کی میخواید خودت رو به خاطر مرگشون مقصر بدونید ومظلوم بازی دربیارید ..؟بس کنید این حرکات رو ..به خودتون بیاید ..دنیا هنوز سر پاست با آه وناله های شما هم هیچی عوض نمیشه ..این فقط شمائید که اطرافیاتون رو میرنجونید شما فکر میکنید حسین از داشتن همسری مثل شما راضیِ ..؟مطمئن باشید حتی وحید هم حاضر نیست همچین مادری داشته باشه ..
سیلی فروغ که روی گونه ی امیرحسین نشست موتور امیرحسین را درجا خاموش کرد ..مانند اتشی که یک سطل اب رویش ریخته باشند ..تازه میفهمد چه گفته وچه کرده ..ودرنهایت چه شنیده ..؟!!
فروغ با چشمهای لبالب اشک وچانه ای که از بغض میلرزید زمزمه کرد ..
-حرفهاتون رو هیچ وقت فراموش نمیکنم اقا ..ممنون که من رو از خواب خرگوشی بیدار کردید ..
فروغ سرچرخاند به سمت سنگ قبرها وبا حسرت گفت ..
-شما راست میگید ..حتی وحید وحسین هم از کارهای من حالشون بهم میخوره ..ممنون که چشمهام رو باز کردید ...
نگاه اخرش را گرفت وبا قدم های راسخ ومحکم از امیرحسین وشانه های خمیده ونگاه پشیمانش گذشت ..گذشت ودیگر حتی نیم نگاهی هم به او وسنگ قبرها نینداخت ..رفت ودیگر هم برنگشت ..پای فروغ از بهشت زهرا وقرارهای دوشنبه اش بریده شد
نه هفته ی بعدی ونه هفته های دیگر... فروغ گم شد در دل زمانه وامیرحسین... پشیمان ونادم ...مانند همیشه دل نگران باقی ماند که نکند فروغ را با حرفهایش به جنون رسانده ..
***
اما فروغ...فروغی که با شنیدن حرفهای نچندان خوشایند وتند امیرحسین تازه به خود امده بود ..جمله ی اخر امیرحسین به حق که ستودنی بود ..باید با آب طلا ان را مینوشت ..
اینکه خود وحید هم از داشتن همچین مادری دل خور است ..اینکه فروغ همه چیز را شور به در کرده ...
فروغ که به خانه رسید یک راست به سمت حمام رفت ..تصمیمش را گرفته بود ..خودش هم دیگر از این زندگی خسته شده بود ..انگار تازه چشمهایش به دنیای واقعی باز شده بود ..
romangram.com | @romangram_com