#داغدیدگان_پارت_90


امیرحسین در لحظه براشفت..این گل سرخ نشانه ی عشقش بود وفروغ با سنگدلی ان را به این راحتی زیر پا له کرده بود ..عجب قسی القلبی بود این زن ...حتی حاضر نبود برای عشق پاک امیرحسین ارزش قائل شود ...

امیرحسین با دیدن گل پایمال شده به ناگاه از تب وتاب افتاد ...سرد شد ...یخ ...وبه تندی گفت ..

-شما با همه همین جور برخورد میکنید ..؟

فروغ از تغیر لحن وسرمای حرفش ایستاد وبه سمتش چرخید ..

-منظورتون چیه ..؟

امیرحسین همانطور که نگاهش به گل سرخ له شده بود گفت ..

-با هرکسی که میخواد بهتون محبت کنه با این تندی برخورد میکنید ..؟





نگاهش را از گل گرفت وبا صورتی به سختی سنگ در چشمهای فروغ دیده دوخت وادامه داد ..

-من بهتون علاقه دارم وشما حتی حاضر نیستید حرفهای من رو بشنوید ..

فروغ کم کم عصبانی میشد ..احساس میکرد مرد مقابلش را نمیشناسد ..انگار نه انگار این مرد همانیست که درچند ماه گذشته هرهفته او را سرخاک دیده وهمکلام شده ..


romangram.com | @romangram_com